مضامین و اسلوب‌های شعر شیعی در ادب اندلس

مضامین و اسلوب‌های شعر شیعی در ادب اندلس

حسین حاتمی

پروین زمانی

محمدرضا بیگی

 

 

چکیده:

شعر شیعی در عصر اندلس، نمایانگر اوضاع تاریخی، سیاسی، اجتماعی، ادبی، دینی و ... آن روزگار و نیز عشق و دوستی مردمان به ویژه شاعران و ادیبان به خاندان اهل بیت(ع) است. مضمون‌ها و ساختارهایی که برخی از شاعران شیعی در این دوره سروده‌اند دارای دو ویژگی تقلید و نوآوری می‌‌باشد. در جنبۀ تقلید، مضمون و سبک شاعران متعهد شیعی در مشرق زمین الگوی ایشان بوده است و در جنبۀ نوآوری نیز از اوضاع ادبی، دینی، اجتماعی و سیاسی زمان خویش متأثر بوده‌اند. شعر شیعی یکی از عرصه‌های شعری این دوره به شمار می‌‌آید؛ اما هرگز نتوانسته است به توانایی شعر شاعران مشرق زمین برسد و جز در موارد اندک همواره پوششی از تقلید و اقتباس بر آن سایه افکنده است.

کلید واژه‌ها: اندلس، تاریخ، اهل بیت(ع)، شعر شیعی، تعهد


 

مقدمه:

ادبیات شیعه متعهد و دارای رسالت است که در همه دوره‌ها دارای موضوع‌ها و ساختارهای گوناگون بوده است. این ادبیات در‌آغاز موضوع‌های محدودی را در ساختارهای ساده بیان کرده است؛ ولی در دیگر عصرها- با توجه به زندگی پیشوایان معصوم(ع)- از گستردگی و پیچیدگی در مضمون و ساختار برخوردار شده است . از آن‌جا که ادبیات شیعه گونه‌ای از ادبیات متعهد می‌‌باشد، لازم است پیش از پرداختن به تعریف شعر شیعی به تعریف ادبیات متعهد بپردازیم؛ ادبیات متعهد عبارت است از پایبندی به اصل و عقیده‌ای ویژه که ادیب با سلاح ادب به روشنگری و اظهار آن می‌‌پردازد و برای رسیدن به این آرمان به مدح روش پیشوایان و یاران خود و نیز هجو و انتقاد از گروه مخالف می‌‌پردازد؛ اینکه پایبند به اسلام باشد یا به غیر اسلام تفاوتی نمی‌‌کند و در هر حال زیر مجموعۀ «ادبیات متعهد»(1) به شمار می‌‌آید. از بهترین نمونه‌های ادبیات متعهد مدیحه‌های مذهبی است.(2) این مدیحه‌ها از نوع شعر متعهد هستند؛ زیرا در این گونه آثار، شاعران درستی رسالت رهبران الهی و راه آنان را نشان می‌‌دهند و می‌‌کوشند با استفاده از زبان شعر، حقیقت‌ها را آشکار و به فرهنگ جامعه منتقل سازند.

شاعران بزرگ و متعهد شیعه، همواره خطر بزرگی برای حکومت‌های فاسد و حاکمان غاصب بوده‌اند؛ زیرا آنان با زبان شعر به مدح خاندان اهل بیت(ع) می‌‌پرداختند و صفت‌ها و شرط‌های لازم را برای یک حاکم دینی و سیاسی یادآوری و با مقایسۀ آن‌ها با دیگر زمامداران دل‌ها را با حقیقت ایشان آشنا می‌‌کردند؛ اما مقصود از شعر، شعری است که به دفاع از آرمان های تشیع و روشنگری دربارۀ آن می‌‌پردازد؛ خواه گویندۀ آن بر مذهب شیعه باشد و خواه بر مذهب دیگر.(3)

این پژوهش به دنبال آن است که مضامین و ساختارهای شعر شیعی را در دورۀ اندلس بررسی و تحلیل کند. تا کنون به جز آنچه که در کتاب‌های صبح الاعشی قلقشندی، دایره المعارف اسلامی شیعی، تألیف حسن امین و ادب الطف نوشتۀ سید جواد شبّر که به معرفی تنی چند از شاعران اندلس و نمونه‌هایی از آنها پرداخته شده است، پژوهشی جامع و دقیق دربارۀ آن انجام نشده است.

اهمیت و ارزش این تحقیق در آن است که با توجه به جایگاه اهل بیت(ع) در بین مسلمانان و ادبیات عرب و نیز با توجه به دوری قلمرو اندلس از محیط‌های عربی تا کنون به طور دقیق به این موضوع پرداخته نشده است. از این روی، بررسی این موضوع در شعر اندلس می‌تواند جای خالی این پژوهش را در ادبیات عرب پر کند. البته دسترسی نداشتن به برخی منابع، به ویژه دیوان شاعران اندلس از دشواری‌های این پژوهش بوده است. بنابراین بررسی این موضوع در شعر شاعران برجستۀ عصر اندلس با محوریت ادبیات شیعی می‌‌تواند پژوهشی جامع در این زمینه باشد.

مروری بر تاریخچۀ سیاسی اندلس:

قدیمی‌‌ترین نام اندلس «ایبریا» است، منسوب به ایبریان، قدیمی‌‌ترین قبیله‌ای که در آن‌جا ساکن شدند.(4) بعد از مدتی این واژه به اسپانیا تغییر یافت.(5) هنگامی که رومیان در قرن دوم میلادی بر آن تسلط یافتند، واژۀ اسپانیا را از فینیقی‌ها- که به این جزیره «شاطی الارانب» (6) می‌‌گفتند- دریافت کردند. سپس در آغاز سدۀ پنجم میلادی افرادی به نام «واندال‌ها» که قبیله‌ای از مردم ژرمن بودند، پس از تجزیۀ امپراطوری روم غربی، چندی اسپانیا سکنا گزیدند و عرب‌ها بعدها این واژه را اندلس نامیدند.(7)

اندلس، امروزه بزرگ‌ترین استان اسپانیا به شمار می‌‌آید و از نظر تقسیم‌های کشوری شامل هشت شهرستان المریه، قادش، قرطبه، غرناطه، ولبه، جیان، مالقه و اشبیلیه است
این سرزمین همانند سایر نواحی تحت نفوذ اسلام از قرن‌های نخستین مورد توجه قرار گرفت و سرانجام در پایان قرن اول هجری(92ق) اسلام وارد اندلس شد.(8) با تصرف اندلس توسط مسلمانان، شیعیان نیز به این سرزمین هجرت کردند؛ اما حوزۀ شیعۀ اندلس هنگامی تشکیل شد که دولت شیعۀ فاطمی در مصر به قدرت رسید و علمای شیعه برای انتشار مکتب اهل بیت(ع) به اندلس رفت و آمد کردند.

فتح اندلس، در تاریخ اسلام و مسلمانان اهمیت ویژه‌ای دارد. در سال (91ق) طریف بن مالک با چهارصد پیاده و صد سوارکار از تنگۀ جبل الطارق عبور کرد؛(9) اما این هجوم مقاومت چندانی نداشت و با غنیمت‌های بسیاری بازگشتند.(10) به دنبال این پیروزی موسی بن نصیر (11) لشکر بزرگی که بیشتر آن‌ها از قوم «بربر» بودند به فرماندهی طارق بن زیاد به اسپانیا فرستاد.(12) او در سال(92ق) نزدیک آن کوه بزرگ- جبل الطارق- رسید و با سپاه «الذریق» در ساحل دریاچۀ «کاندا» رو در رو شد و با هم مبارزه کردند و پیروزی را از آن خود کرد.(13) با به دست آوردن این موفقیت پیشروی مسلمانان به اندلس آسان‌تر شد. طارق با سپاه خود به سوی «طلیطله» شتافت و بر شهرهای مهم آن‌جا غلبه کرد.(14) این گونه بود که طارق بن زیاد در طی چند ماه بخش‌های گسترده‌ای از اسپانیا را به تصرف خود در آورد و به این ترتیب اندلس بخشی از امپراطوری آفریقا شد.

دولت‌های شیعی در اندلس:

الف) دولت ادریسیان: برای اولین بار شیعیان عرب توانستند در شمال آفریقا دولتی شیعی تأسیس کنند. این دولت از آن‌جا پدید آمد که ادریس از فرزندان «حسن المثنی» از فرزندان علی بن ابیطالب(ع) توانست خود را از قربانگاه حجاز یا واقعۀ طف نجات دهد و خویش را به آفریقای شمالی برساند و در آنجا سرزمین مستقلی تشکیل دهد.(15) در آن‌جا اولین دولت شیعی در تاریخ اسلامی تاسیس شد.

این مهم در سال 172ق به وقوع پیوست.

گفتنی است حکومت و حرکت ادریسیان یک حرکت عربی خالص نبود، این دولت ترکیبی از عرب‌ها و بربرها بود؛(16) زیرا نژاد بربر در حقیقت قسمت‌هایی از پیکر جامعۀ مغرب را تشکیل می‌‌داد و در آغاز امر بربرها بنیاد حرکت ادریسیان را بنا نهادند با این حال می‌‌توان دولت ادریسیان را یک دولت عربی نامید؛ زیرا رهبری این حرکت به وسیله عرب‌ها انجام گرفت. دربار این دولت جایگاه شاعرانی بوده که گرایش شیعی داشتند از جملۀ آن‌ها می‌‌توان به «احمد بن دارج القسطلی» اشاره کرد.

ب) دولت بنی حمود: با فروپاشی خلافت اموی و بی‌نتیجه ماندن تلاش‌ها برای بازگشت آن، زمینه برای تبلیغات شیعی-که از دیرباز دراندلس وجود داشت- فراهم گردید. در این زمان علویان با استفاده از فرصت‌های مناسب موفق به تشکیل دولتی شیعی شدند که در اندلسی به نام آن خطیبه خوانده می‌‌شد. این دولت، حمودی نام داشت و در حدود نیم قرن (407-447ق) بر آن‌جا حکومت کرد. حمودی‌ها از نظر خاندان منسوب به «ادریس بن حسن علوی»(17) بودند- چنان که گذشت- که در سال(172ق،788م) دولتی علوی را در غرب اسلامی پدید آورد. طبیعی است که در سایۀ حمایت سلطان حمودی فرهنگ شیعی در اندلس رو به شکوفایی نهاد.(18)

ج) دولت فاطمیان: دومین دولت شیعی عربی دولت فاطمیان می‌‌باشد. این دولت از جمله بزرگ‌ترین دولت‌های شیعی در تاریخ است. دولت فاطمیان اولین دولتی بود که به اندیشه‌های علمی و دینی اهمیت فراوانی می‌‌داد. آن‌ها پیش از آن‌ که به ساختن کاخ‌های خود بپردازند، دانشگاهی برای مسلمانان درست کردند.

به این ترتیب دولت فاطمیان، اولین دانشگاه بزرگ اسلامی را به نام« الازهر» در اسلام برپا داشت.

د) دولت بنی عمار: این دولت یکی دیگر از دولت‌های شیعی عربی است که در نیمۀ دوم قرن پنجم هجری توانست بخش‌های کوچکی از اندلس را تصرف کند، از این روی عظمت دولت فاطمیان و امکانات آن را نداشت؛ اما کتابخانۀ بنی عمار در پایتخت مملکتشان، طرابلس، بیش از یک میلیون کتاب داشت. در این دولت نهضت علمی و فکری مهمی در طرابلس شکل گرفت که دانشمندان و دانشجویان را از هر جای دنیا به این سرزمین جذب کرد تا آن‌جا که دانشمند بزرگ اندلسی «احمد بن طلیطلی»(19) از اندلس به این سرزمین روی آورد و بنی عمار سرپرستی و ادارۀ کتابخانه بزرگ خود را به او واگذار کرد.

مقدمات تشیع اندلس:

اندلس از همان آغاز فتح به وسیلۀ مسلمانان گرایشی اموی داشت به همین دلیل حرکت سیاسی- دینی تشیع در آن‌جا ضعیف بوده است.(20) عبدالرحمن در طول حکومت خود (172-138ق/788-756م) به فرو نشاندن شورش‌هایی مشغول بود که علیه وی انجام می‌‌شد. او به ویژه هرنوع دعوت هاشمی اعم از علوی یا عباسی را با قدرت تمام مورد حمله قرار می‌داد، با همۀ این فشارها دو مرکز برای رشد و گسترش پا برجا بود که کانون شورش بر ضد امویان تلقی شده است: نخست در میان خاندان‌های عربی که به اندلس می‌‌آمدند و از پیش اعتقاد به حمایت از آل علی(ع) داشتند، این گرایش به صورت موروثی باقی مانده بود. نخستین قیام عربی که با علویان ارتباط داشت، قیام عبدالله بن سعید بن عماربن یاسر(21) است. عمار جد او از خالص‌ترین اصحاب امام علی(ع) بود که فداکاری‌های فراوانی در حمایت از ایشان داشته است. عمار در صفین به دست امویان به شهادت رسید. نباید ارتباط عمیق میان گرایش‌های حزبی و قبیله‌ای را که به صورت موروثی منتقل می‌‌شود در این مقطع از زندگی مسلمانان فراموش کنیم، به همین دلیل عبدالله بن سعید از دشمنان حزب اموی در اندلس بود.

دومین مرکز تشیع که مهم‌تر از دیگر مراکز بود قبایل بربر بودند. تشیع از آغاز پیدایش خود رنگ ضد عصبیت به خود گرفت و همان گونه که در شرق، موالی ایرانی را به سوی خود جذب کرد در غرب نیز موالی بربر را به سوی خود کشاند. بدین ترتیب شمال آفریقا سرزمین مناسبی برای تبلیغات شیعی گردید. نخستین نفوذ تشیع در اندلس در میان بربرهایی بود که در فتوحات با اعراب مشارکت داشتند و شاهد انحصار طلبی عرب‌ها در گرفتن غنیمت و نتیجه‌های فتوحات بودند. بنابراین می‌‌توان گفت پژواک تشیع برای اولین بار در اندلس در بین قبایل بربر شکل گرفت و مناطقی که آن‌ها در آن‌جا سکنا گزیدند، میدانی مناسب برای انقلاب‌های شیعی در اندلس بوده است.

اشعار شیعی در اندلس:

تشیع در مشرق از مهم‌ترین عواملی است که ادب عربی را پروراند و به روش‌های گوناگون آن را یاری کرد. همان طور که تشیع نخستین مذهب دینی- سیاسی اسلام است، ادب شیعی نیز نخستین ادب سیاسی می‌‌باشد که شاعران شیعی با استفاده از آن در برابر مخالفان به احتجاج پرداخته و از نظریۀ امامت دفاع کرده‌اند. ادب شیعی در این دوره از جهت درستی عاطفه و نیز نیرومندی شعور دینی ادبیاتی ممتاز است، به همین سبب مدیحه‌سرایی شاعران شیعه در مقایسه با نوع مشابه آن به دلیل داشتن شور و اخلاص متمایز می‌‌باشد و این درست همان چیزی بود که مدیحه‌سرایی در شعر عربی به آن نیازمند بوده است. (22)

در اندلس برپایی دعوت علوی در این زمان همزمان با دوره‌ای است که هر امیری از طوایف می‌‌کوشید تا ادیبان بیشتری را در اطراف خود گرد آورد.

با وجود آنکه علی بن حمود،(23) نخستین خلیفه، زبان عربی را به سختی می‌‌فهمید به مدیحه‌ها گوش می‌‌سپرد و پاداش می‌‌داد.(24)

با آغاز دورۀ چهارم که دورۀ فرو پاشی دولت موحدین و از بین رفتن بیشتر شهرهای اندلس و مهاجرت مردمان آن‌هاست، دو گرایش دینی در قرن ششم شدت می‌‌گیرد: نخست تصوف در میان مردم و دوم توسل به رسول(ص) در میان خواص که همراه با سرودن قصیده‌هایی دربارۀ روضۀ شریف نبوی و گریه بر اهل بیت(ع) به ویژه امام حسین(ع) بوده است. در این دوره شاعران درشعرهای خود از تشیع و اهل بیت(ع) سخن به میان آوردند. آن‌ها از سختی‌ها و مصیبت‌هایی که بر خاندان پاک پیامبر(ع) وارد شده بود به درد آمده بودند و از جان و دل چکامه‌های زیبایی دربارۀ آن‌ها سرودند. از این روی، مدح نبوی و رثای اهل بیت(ع) در این زمینه رو به فزونی گذاشت. مسلمانان اندلس همواره اهل بیت(ع) را دوست داشته و عشق و دوستی خود را به ایشان ابراز داشته‌اند. به طور کلی می‌‌توان مسلمانان اندلس را به سه دسته تقسیم کرد:

1. گروهی که آشکار با اهل بیت(ع) به دشمنی می‌‌پرداختند. مشهورترین نمایندگان این گروه عبارتند از: ابوبکر بن عربی و ابن عبدربه صاحب «عقد الفرید» و ابن حزم اندلسی صاحب «المحلی». عزالدین عمر موسی محقق کتاب «درر السمط فی خبر السبط» در مقدمۀ این کتاب می‌‌نویسد:

«خلیفه الناصر المستنصر تنها به قتل و تعقیب شیعیان نمی‌‌پرداخت بلکه سعی می‌‌کرد ارکان دولت فاطمی را در افریقا با تحریک مخالفان و خوارج اباضیه مثل ابوزید مخلد بن کیداد تحریک کند».

در پرتو همین سیاست می‌‌توان علت لعن فرمانروایان شیعه در مساجد اندلسی را فهمید. ابن عبد ربه، در ارجوزه، خلافت علی(ع) را نادیده انگاشت و معاویه را چهارمین خلیفه برشمرد. گفته می‌‌شود این قصیده به دربار المعز الفاطمی رسیده و شاعری به نام الایدی التونسی با آن به معارضه پرداخته است. محافظه‌کاران اهل سنت، گاه در سیاست‌هایشان به شیعه می‌‌تاختند؛ اما هرگز خلافت امام علی(ع) را نادیده نمی‌‌گرفتند. منذر البلوطی، قاضی قرطبه، سخت بر ابن عبدربه و ارجوزه تاخته است و حتی ابن حزم که از طرفداران بنی امیه بود، اعتقاد به امامت عبدالله بن زبیر و شهادت امام حسین(ع) را از بزرگ‌ترین مصیبت‌های اسلام می‌‌دانست.(25)

2. اهل سنتی که ایشان را دوست می‌‌داشتند. این گروه از مسلمانان اهل سنت، معمولاً محبت خویش را به اهل بیت(ع) اعلام می‌‌کردند؛ اما بین شیعه و دوستی اهل بیت(ع) تفاوت قائل می‌‌شدند و آن دو را ملازم همدیگر نمی‌‌دانستند. بسیاری از ایشان ارادت خود را به اهل بیت(ع) ابراز داشته و در سروده‌هایشان بر امام حسین(ع) گریسته‌اند. عزالدین عمر موسی در مقدمۀ کتاب «درر السمط فی خبر السبط» به این موضوع اشاره کرده است.

3. شیعیانی که حامی و دوستدار آنان بودند. آن‌ها شیعیان اندلسی هستند که بخش اندکی از جمعیت اندلس را به خود اختصاص داده بودند؛ زیرا شرایط سیاسی، مذهبی و اجتماعی که غالباً در دست اموی‌ها بود، اجازۀ گسترش تشیع را در آن منطقه نمی‌‌داد؛ جز در روزگار برخی از دولت‌هایی که گرایش شیعی داشتند. عزالدین عمر موسی در این باره چنین می‌‌نویسد:

«و در روزگار دولت بنی حمود، شرایط برای گسترش ادبیات شیعه فراهم شد؛ زیرا بنی حمود از علوی‌ها بوده و قدرت را از اموی‌ها گرفته بودند...».

همچنین عقیده دارد شاعرانی مانند: ابن دراج، عباده بن ماء السماء، ابن مقانا که علی بن حمود و ادریس بن یحیی را مدح کرده‌اند، به ممدوحان خویش صفاتی همچون: ابن رسول هاشمی، طالبی یا فاطمی لقب داده‌اند و برخی از ایشان مانند ابن الحناط دوستی خود را دربارۀ خاندان پیامبر آشکارا بیان می‌‌داشتند:

ان کان حب آل محمّد                                           ذنبا فإنی لست منه أتوب(27)

-اگر دوستی و عشق خاندان محمد(ص) گناه است(که گناه نیست)، پس من از آن توبه نمی‌‌کنم.

شاعران برجسته شیعی در اندلس:

در این‌جا به معرفی شاعران برجستۀ شیعی اندلس می‌‌پردازیم:

الف) ابوالبحر صفوان بن ادریس التجیبی المریسی:(28) او یکی از شاعران برجسته شیعی قرن 6 هجری در اندلس است که به مرثیه‌سرایی امام حسین(ع) شهرت دارد. او در مرسیه متولد شد و در همان‌جا نیز وفات یافت. کتاب «زاد المسافر» که در مورد شعر اندلسی می‌‌باشد از اوست. همچنین «بداهه المتحفز» و «عجاله المستوفر» مجموعۀ شعر و نثر اوست که در دو جلد به چاپ رسیده است.(29)
قصیدۀ مشهور زیر از اوست:

سلام کازهار الربی یتنسّم(30)                                     علی منزل منع الهدی یتعلَم

علی مصرع للفاطمییّن غیبت                                          لأوجهم فیه بدور و أنجم

علی مشهد لو کنت حاضره أهله                                     لعاینت أعضاء النبی تقسم

علی کربلا لا أخلف الغیه کربلا                                         و لا فإن الدمع أندی و أکرم(31)

-سلامی همچون شکوفه‌هایی که بر بلندای تپه‌ها نفس می‌‌کشند، بر منزلی که هدایت از آن آموخته می‌‌شود.

-بر قتلگاه فاطمیان که از چهره‌های آن‌ها، ماه‌ها و ستارگان درخشانی پنهان شده است.

بر صحنه‌ای که اگر تو بر خاندانش حضور داشتی، اعضای پیکر پیامبر را می‌‌دیدی که از هم جدا می‌‌شدند.

-بر کربلا که باران در بارش بر آن کوتاهی نکند و گرنه اشک‌ها بر آن بخشنده‌تر هستند(آن را سیراب می‌‌کند).
این شاعر شیعی بر این باور بود که مصیبت امام حسین (ع) آن قدر سوزناک است که آدم و عالم به خاطر ستم‌هایی که بر او شده است نالان و گریانند. او یثرب، مکه، زمزم، صفا و روضۀ نبوی را در غم حسین(ع) شریک می‌‌داند؛ به گونه‌ای که نزدیک است از شدت حزن و اندوه شکاف بردارند:

مصارع(32) ضجّت یثرب لمصابها                                       وناح علیهن الحطیم و زمزم

ومکه والاستار و الرکن و الصفا                                           و موقف جمع و المقام المعظّم

و روضه مولانا النّبی محمّد                                                  تبدّی علیها الشّکل یوم تخرّم(34)

و منبره العلّوی و الجذاع(33) اعولا                                      علیهم عویلا بالضمائر یفهم(35)

-قتلگاهی است که یثرب به خاطر مصیبت‌هایش ضجه سر می‌‌دهد و دیوار کعبه و زمزم بر آن‌ها نوحه سر می‌‌دهند.

-مکه و پرده‌ها و رکن و صفا و محل جمع شدن آن‌ها و آن مقام و جایگاه بزرگ بر او نوحه سر می‌‌دهند.

-قبر مولایمان پیامبر حضرت محمد(ص) از آن روز دچار تغییر و دگرگونی و شکاف شده است.

-و منبر علوی‌اش و قبیلۀ الجزاء با حرف‌های نامفهوم بر آن‌ها ناله سر می‌‌دهند.

در ادامۀ همین قصیده به مادرش حضرت زهرا(ع) اشاره می‌‌کند که به سمت خاک کربلا می‌‌آید؛ در حالی که پدرش را صدا می‌‌زند و اشک بر گونه‌هایش جاری است:

واقبلت الزّهرا قدّس تربها                                        تنادی اباها و المدامع تسجم(36)

- حضرت زهرا(ع) -که تربتش پاک باد آمد- در حالی که پدرش را صدا می‌‌زد و اشک‌ها در چشمانش ریزان است

این شاعر اندلسی شهادت مظلومانۀ امام حسن(ع) را به یاد می‌‌آورد که دشمنان او را با جامی از زهر شهید کردند در حالی که از کردۀ خویش اظهار پشیمانی ننمودند:

سقوا حسناً بالسّمّ کاساً رویه                                           ولم یقرعوا سناً و لم یتندّموا

-به امام حسن(ع) کاسۀ سم را نوشاندند، در حالی که نه دندان خود را گاز گرفتند و نه پشیمان شدند.

ب) احمد بن عبدالله بن احمد بن غالب بن زیدون الاندلسی:(37) وی در قرطبه متولد شد. از اوان زندگی به تحصیل پرداخت. وی فرهنگ و دانش وسیع خود را مرهون دورۀ درخشانی است که در آن می‌زیست. یکی از مهم‌ترین حوادث زندگی او عشق به ولاده بود که در شعر خویش از او الهام می‌‌گرفت. او مجموعه رسائلی دارد که مشهورترین آن‌ها رسالۀ «استعطافیه» است.(38) وی شاعری مشهور و از خواص معتضد امیر، صاحب اشبیلیه به شمار می‌‌آید. او ابن زیاد را به سبب قتل امام حسین(ع) مورد هجو و نکوهش قرار می‌‌دهد، همچنین فرشتۀ امین را به خاطر خون شهید سرزمین طف که از خاندان مصطفی(ص) ریخته شده بود گریان به تصویر می‌‌کشد:

واردت ابن زیاد بالحسین فلم                                   بیوء بشسع له قد طاح او ظفر(39

لواسبلت ذمعه الرّوح الامین علی                                 دم بطّف لال المصطفی هدر(40)

-ای ابن زیاد! تو قصد کشتن حسین کردی؛ حال آنکه حسین به سرزمین تنگی (کربلا) وارد نشده بود که کشته شود یا پیروز شود(اصلاً برای جنگ نیامده بود).

-و فرشتۀ امین اشکش را به خاطر خونی که از خاندان مصطفی در زمین کربلا ریخته شده، ریزان کرده است
ج) ناهض الوادی الاندلسی: از شاعران مشهور قرن 6 هجری در این دوره به شمار می‌‌آید. این شاعر اندلسی قصیده‌ای در رثای سالار شهیدان دارد که در وزن کامل سروده شده است. وی بر حسین(ع) می‌‌گرید و شعرش را با پرسش پر احساس رمانتیکی از کبوتری نالان آغاز می‌‌کند. سپس دوباره خود را به تصویر می‌‌کشد که بر کشتۀ سرزمین طف و نوه پیامبر(ص) می‌‌گرید و با نکوهش قومی که او را غلتان به خون رها کردند، در حالی که بدنش پاره پاره گشته بود آه و افسوس می‌‌خورد:

آیه(41) حمامه خبّرینی انّنی                          ابکی الحسین وانت ما ابکاک؟

ابکی قتیل الطّف فرع نبینا                            اکرم بفرع للنبوه زاکی

ویل لقوم غادروه مضّرجا(42)                          بدمامه نضوا صریع شکاک(43)

-ای کبوتر به من خبر برسان که من بر حسین(ع) گریه کنم، تو چرا بر او اشک ماتم نمی‌ریزی؟

-برکشتۀ دشت کربلا، شاخۀ پیامبر(ص) می‌‌گریم. چه گرامی است آن شاخۀ پاک نبوت!

-وای بر قومی که حسین(ع) را آغشته به خون رها کردند، در حالی که نحیف و لاغر گشته و بدنش پاره پاره بر زمین افتاده بود.

د) احمد بن یعیش بن شکیل الصوفی (ابن شکیل)، (605ف-1208م): از شاعران صوفی مسلک اندلس و اهل شریش است.(44) وی در قصیدۀ زیر اشکِ ریزان بر گونه‌هایش را به تصویر می‌‌کشد؛ زیرا سر فرزند بهترین مردم را در کوچه و بازار گرداندند و افرادی این عمل زشت را مرتکب شدند که پدر و مادرشان نامعلوم است و پیوسته ملعونند. آن‌ها جام مرگ را در بامدادان و شبانگاهان به خاندان پیامبر(ص) نوشاندند. وی در پایان قصیده‌اش بر بدن چاک چاک و به خون آغشتۀ شهید کربلا درود و سلام می‌‌فرستد:

طافوا براس ابن خیر النّاس کلّهم                      بئس الطّواف و نعم الرّاس و الرّوح

ولست ابسط قولا فی دعیهم                          کلّ الدعیین ملعون و مقبح(45)

یا عین جودی علی قتل الحسین دما                  وابکی جهاراً فان الوجد تصریح

آل النّبی لقد سقیتم عللاً                               کاس المنایا فمغبوق و مصبوح

-سر بهترین همه مردم را گرداندند چه بد طوافی و چه خوب سر و روحی!

-سخن را در مورد کسی که پدرشان معلوم نیست گسترش نمی‌‌دهم که همۀ آن‌ها ملعون و زشت هستند.

-ای چشم! بر قتل حسین(ع) خون گریه کن و با غم و اندوهی که صریح است بر او آشکارا گریه کن.

-ای خاندان پیامبر! شما را با شراب مرگ شبانگاه و صبحگاه سیراب کردند.

ه‍) ابن حنّاط: یکی دیگر از شاعرانی که به حمودی‌ها پیوست ابوعبدالله محمد بن سلیمان القرطبی معروف به ابن حناط (م 437، 1045) است. او کاتب و شاعر نابینای قرطبی بود که منسوب به ذورعَین حمیری از قبایل جنوب عربستان است و پس از مهاجرت به اندلس در دار ذی رعین(46) مسکن گزید. پدرش گندم‌فروش بود و به همین دلیل بدین نام شهرت یافت. وی نسبت به علوم زمانۀ خود بسیار بد‌اندیش بود و همواره بر جان خویش می‌‌ترسید؛ حتی گفته شده که برخی از مدایح ایشان از ترس ابن حزم بوده است. وی رساله‌ای با عنوان «وشی القلم» و «حلی الکرم»(47) دارد. ابن حناط در قرطبه تربیت یافت و در دانش به ویژه منطق سرآمد همگان گشت، همچنین از سوی برخی در دینش متهم گردید. پس از آن مجبور شد تا به جزیرۀ خضرا پناه ببرد و در آن‌جا توانست به دربار محمد‌مهدی بن قاسم بن حمود(48) راه یابد.

در شعرهای وی تعبیرهای شیعی مانند «وصی» آمده است:

   امام «وصی» المصطفی و ابن عمّه                                ابوه فتمَّ المجد بین اب و ابن(49)

-او امام، جانشین مصطفی و پسر عمویش است و مجد و عظمت بین پدر و پسر کامل شده است.

وی علی(ع) را با تعبیر «وصی» ستوده و او را سید الاوصیاء خوانده است.

و) ابن مقانای اشبونی: از برجسته‌ترین شعرای حمودی‌ها، ابوزید ادریس بن مقانای اشبونی است که به قصیدۀ نونیه‌اش در ستایش ادریس بن یحیی عالی شهرت دارد. او در شوش به بیان حق علویان در مسئلۀ خلافت پرداخته و در سبک شعرش نیز به روشنی متأثر از ابن هانی است. این تاثیر از دو ناحیه می‌‌باشد: نخست اهتمام و توجه وی به موسیقی الفاظ، بحر و قافیه‌ای که ابن مقانا انتخاب کرده، وی را در این زمینه مساعدت کرده است و دوم آن که ممدوح خویش را با صفاتی خداگونه ستایش کرده است:

   یا نبی احمد یا خیرالوری                                    لابیکم کان وقد(50)المسلیمن

   نزل الوحی علیه فاحتبی                                       فی الدّجی(51) فوقهم الرّوح الامین

   خلقوا من ماء عدل و تقّی                                     و جمیع النّاس من ماء وطین(52)

-ای فرزند احمد! ای بهترین مردم، پدر شما پیشوا و سرور مسلمانان است.

-وحی بر او نازل شده و او را در آن گمراهی زمانه به واسطۀ فرشتۀ امین برگزید.

-از آب عدالت و پرهیزگاری خلق شدند در حالی که همۀ مردم از آب و گل خلق شدند.

 

ز) ابومحمد بن عبدالله الاندلسی القحطانی: یکی دیگر از شاعران اندلسی است که تاریخ ولادت و وفاتش مشخص نیست وی در ضمن اشعارش از اهل بیت(ع) نام برده و به آنان عشق ورزیده است. او حافظ قرآن بود و تاریخ اندلس را جمع آوری کرده است. ابوسعید ادریسی در تاریخ سمرقند او را از بهترین ادیبان و بافرهنگ‌ترین آن‌ها می‌‌داند، وی قصیدۀ نونیه‌ای دارد که به چاپ رسیده و ابیات زیر از همان قصیده انتخاب شده است:

ولی الخلافه صهر احمد بعده                        اعنی علی العالم الرّبانی

زوج البتول اخا الرّسول و رکنه                      بیث الحروب منازل الاقران

سبحان من جعل الخلافه رتبه                        وبنی الامامه ایما بنیان

واستخلف الاصحاب کیلا یدّعی                    من بعد احمد فی النبوه الثّانی

و اکرم بفاطمه البتول و بعلها                        ومن هما لمحمّد سبطان

غصنان اصلها بوضه احمد                           للّه درّ الاصل و اغصنان(53)

 

-داماد پیامبر یعنی حضرت علی(ع) که عالم ربانی است بعد از وی خلافت را به عهده گرفت.

-علی (ع) یعنی همسر بتول، برادر پیامبر و رکن اسلام، شیر جنگ‌ها و منازل رفیقان، خلافت را به عهده گرفت.

-پاک و منزه است کسی که خلافت را درجه‌ای قرار داد و امامت را بنیان ساخت آن هم چه بنیانی.

-وی جانشینی باقی گذاشت که دیگران بعد از احمد(ص) در مورد نبوت مدعی نشوند.

-چقدر فاطمه(س) و شوهرش و آن دو نوۀ پیامبر پاک و گرامی هستند.

-آن دو (حسن و حسین(ع)) دو شاخه‌ای هستند که ریشه در باغ احمد(ص) است. آن ریشه و دو شاخه چقدر خوب هستند.

ح) ابوالعباس الجراوی: ابوالعباس احمد بن عبدالسلام الجراوی (609-528ق، 1212-1134م): وی منسوب به جراوه است که نام مکانی در افریقا بین قسطنطنیه و قلعۀ بنی حماد می‌‌باشد؛ برخی بر این نظرند که تاریخ ولادتش مشخص نیست؛(54) اما برخی دیگر تولدش را در سال 528ق می‌‌دانند.

این شاعر اندلسی از دوستان ابوبکر محمد بن طفیل، فیلسوف مشهور و از مشهورترین شاعران دورۀ موحدین بود. ابن خلکان، (55 ) او را شاعری توانا می‌‌داند و دربارۀ او چنین می‌‌گوید:

«جراوی در حفظ اشعار قدیم و جدیدی مانند نداشت و در چنین اموری پیشگام بود.»

این شاعر شیعی حضرت علی (ع) را نور اسلام می‌‌داند که در هر مکان و زمانی می‌‌درخشد و او را همچون بزرگ ستایش می‌‌کند.

امیرالمومنین و من علیه                                          سنا الاسلام باتلق ائتلاقاً

و یا ملکا احنّت کلّ ارض                                         الی ارض اقام بها اشتیاقاً(56)

یحن الیک یوم غیر آت                                             و یشکو الذّهاب الماضی الفراقا(57)

-اسلام با امیرمؤمنان و هر که با اوست به درخشش و بزرگی رسیده است.

-ای پادشاهی که تمام سرزمین‌ها تمایل دارند به آن سرزمینی که تو در آن اقامت گزیده‌ای.

-روزی که هنوز نیامده به سوی تو شوق دارد و روزهای گذشته از فراق شکایت می‌‌کنند.
وی در ادامۀ ابیات، ایشان را پیشوای هدایتگر می‌‌داند که چشم و سینۀ ما را از نور خود سرشار می‌‌کند. همچنین امام را نوری می‌‌داند که خورشید و ماه، نور را از وی عاریت می‌‌گیرند و همچون پناهگاهی که دشمنانش را از بین می‌‌برد و هلاک می‌‌کند:

اوجدالله منک للدین عزّا                                             ومعیناً و ناصراً و ظهیراً

یا امام الهدی ملات جمالاً                                             وجلالاً عیوننا و الصّدوراً

کلّ نور للشّمس و البدر یبدو                                          انت اصل له و منک استعیراً

دمت للدّین عصمه و ملاذاً                                               ولاعدائه مبیداً مبیراً(58و59)

-خداوند از جانب تو برای دین عزت، یاری‌کننده و حامی یافته است.

-ای امام هدایت! چشمان و سینۀ ما را از جلال و جمال سرشار ساختی.

-هر نوری برای خورشید و ماه است و به نظر می‌‌رسد که تو خود آن نوری و بقیه از تو عاریت گرفته‌اند.

-پیوسته برای دین عصمت و پناهی بودی و از بین برنده و هلاک‌کنندۀ دشمنان بودی

جراوی قصیده‌ای بلند در رثای امام حسین(ع) دارد که با مرثی‌هایی که شیعه با آن آشناست تفاوت دارد. وی در این مرثیۀ بلند و سوزناک در قالب موشحه، امام حسین(ع) را به تصویر می‌‌کشد که در میان امویان از تشنگی ضجه می‌‌زند و آنان او را با خونش سیراب کردند. همچنین در حالی که نیزه‌ها در گلو، پیشانی، سر و پهلوی او فرو رفته بود و خون از بدن پاکش بیرون می‌‌جهید، در آخرین لحظات زندگی‌اش از آن ناپاکان آب در خواست کرد؛ اما آن‌ها آب را از او منع کردند:

رویتم وضجَّ السّبط فیکم تعطّشا                                 فسقیتموه ظالمین دم الحشا(60)

الاربّ فی صدورکم فشا                                          فاغریتم للصّارم العضب ارقشا(61)

                                   بجید معمّ فی العشیره مخول(62و63)

-سیراب شدید در حالی که نوۀ پیامبر در میان شما از تشنگی ضجه می‌‌زد. پس شما ظالمانه او را با خون درونش سیراب کردید.

-چه بسا کینه‌ای که درون سینۀ شما بود رسوا شد و نیزه‌های بران و مخطط را تشویق کردید، مانند دانه‌های گردنبندی بودند که با فاصله قرار گرفته بودند و در گردن هر کودک اصل و نسب‌دار کشیده شده بود.

او معتقد است غم و اندوهش پایان ناپذیر است. سپس سویدای دلش را به ابراز غم و اندوه تشویق می‌‌کند، از اشک‌هایش می‌‌خواهد که دو گونه‌اش را طلاگون کنند(64) و به چشمانش امر می‌‌کند که جای خود را با بیداری عوض کنند:

فؤادی صرّخ بالجوی لاتعرّض                             و یا دمع ذهّب وجنتی لا تفضّض(65)

و یا سهری من طیب نومی تعوّض                        فما عمر احزانی علیه بمنقص(66)

                             ولیس فؤادی عن هواها بمنسل(67و68)

-ای قلب من! غم واندوه را آشکار کن و روی برمگردان و ای اشک! دو گونه‌ام را طلاگون کن نه نقره‌ای.

-ای بیداری‌ام! جای خود را با خواب عوض کن، پس عمر غم‌هایم کم و قلبم از عشق ایشان جدا نمی‌‌شود.

ط) ابن دراج القسطلی: نامش احمد بن العاصی بن احمد بن سلیمان بن عیسی بن الدراج و کنیه‌اش ابوعمر است.(69) در سال (347ق) در قبیله صنهاجه، شهری از توابع جیان که موسوم به قسطله دراج بود به دنیا آمد. وی در مدیحه‌های خویش گرایش تشیع خود را بیان می‌‌کند و خود را منتسب به خاندان رسول(ص) می‌‌داند؛ زیرا نسبتش به خاندان رسول خدا(ص) بر می‌‌گشت. این شاعر شیعی اندلسی در شب چهارشنبۀ جمادی الثانی سال (421ق) در شهر دانیه دار فانی را وداع گفت.(70)

ثعلبی(71) نیز در «یتیمه الدهر» در مورد وی می‌‌گوید:

«ابن دراج در اندلس همانند متنبی در شام می‌‌باشد. در حالی که یکی از شاعران برجسته به شمار می‌‌آید و آنچه که می‌‌سراید بسیار زیباست».(72)

 ابن دراج که به متنبی غرب شهرت داشت در بین چکامه‌هایش به اهل بیت(ع) اشاره کرده است. وی در قصیده‌ای که با مدح علی بن احمد ادریسی آغاز می‌‌شود، خاندان عصمت و طهارت را جانشینان دنیا و دین می‌‌خواند. همچنین آن‌ها را هدایت‌کنندگان زندگی، مرگ و همۀ کردار و گفتار آدمی معرفی می‌‌کند:

فانتم هداه حیاه و موت                                             وانتم ائمه فعل و قیل

سادات من حلّ جنّات عدن                                         جمیع شبابهم والکهول(73)

و انتم خلائف دنیا و دین                                            بحکم الکتاب و حمک العقول(74)

-شما در مرگ و زندگی، هدایتگران ما و پیشوایان کردار و گفتار ما هستید.

-و شما ساداتِ همۀ جوانان و پیرانی هستید که وارد بهشت جاودان شدند.

-و شما به حکم قرآن و خرد، پیشوایان دنیا و دین ما هستید.

وی سپس خلیفه را منتسب به خاندان رسول(ص) دانسته و چنین می‌‌گوید:

الی الهاشمی الی الطّالبی                                           الی الفاطمی العطوف الوصول

الی ابن اوصیی الی ابن النّبی                                      الی ابن الذّبیح الی ابن الخلیل

-به خاندان هاشمی و علی بن ابیطالب(ع)، به فاطمیان که مهربانی و عطوفت آن‌ها دست یافتنی است.

-به پسر وصی و فرزند پیامبر(ص)، به پسر اسماعیل و فرزند ابراهیم می‌‌گویم.

او در ادامۀ همین قصیده حضرت ابوطالب(ع) را پناه غریبان و طعام‌دهندۀ دوستان معرفی می‌‌کند؛ به گونه‌ای که از مهمانانش می‌‌خواهد در منزلش فرود آیند و درخواستش را بپذیرند:

و«شیبه»(75) ساقی الحجیج الکفیل                                    بمأوی الغریب و قوت الخلیل

وان ابا طالب للضّیوف                                                   لا طلب من ضیفه للحلول(76)

-حضرت علی(ع) ساقی و حامی حاجیان و قوت دوستان در غربت است.

-و همانا ابوطالب از میهمانانش بیشتر از ایشان، خواهنده است که در منزلش فرود آیند و در خواستش را بپذیرند.

مضامین و اسلوب‌های شعر شیعی در اندلس:

مضامین شعر شیعی در اندلس دو دورۀ تقلید و نوآوری را پشت سر گذاشته است. در مرحلۀ نخست شاعران، بیشتر مفاهیم شعری خود را از شاعران متعهد شیعی در مشرق زمین اقتباس کرده‌اند و در مرحلۀ دوم با توجه به جریان‌های حاکم بر اوضاع اندلس به آفرینش مضمون‌های شعری پرداخته‌اند؛ البته ناگفته نماند که موضوع تشیع در این دوره نتوانسته است بخش بزرگی از مضامین شعری را به خود اختصاص دهد. به نظر می‌رسد دلیل این موضوع، فشارهای سیاسی و اجتماعی امویان بر شیعیان بوده است. بنابراین می‌‌توان گفت که میزان کاربرد مضامین شعر شیعی این دوره در مقایسه با دوره‌های دیگر از کمیت کمتری برخوردار بوده است. برخی از این مضامین شیعی این دوره به شرح زیر است:

الف) حسرت و اندوه بر مصیبت‌های اهل بیت(ع):

یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های مضمون شعر شیعی در این دوره، بیان غم و اندوه بر مصیبت‌های اهل بیت(ع) می‌‌باشد که شاعران را دردمند ساخته است. شاعران این دوره نیز مانند دیگر عصرها به خاطر ستم‌هایی که بر اهل بیت(ع) وارد شده است، به توصیف حسرت و اندوه بر اهل بیت(ع) پرداخته‌اند. در این‌جا به نمونه‌ای اشاره می‌‌کنیم:

«صفوان بن ادریس التجیبی المرسی» در یکی از قصایدش به رخداد کربلا اشاره می‌‌کند؛ آن هنگام که سر امام حسین(ع) را در کربلا بریدند و نزد یزید بن معاویه آوردند و او نیز با چوب‌دستی خود به دندان‌های آن حضرت ضربه می‌‌زد. آن‌ها قومی بودند که نه تنها بر حسین(ع) ظلم کردند، بلکه فرزندان او را نیز به منزلۀ غنیمت به اسارت بردند و با این عمل زشت، خود را در جهنم جاودان کردند:

وهم قطعوا رأس الحسین بکربلا                                   و کانّهم قد احسنوا حین اجرموا

اسروا بنیه بعده و احتمالهم                                           کانّهم من نسل کسری و یغنموا

هم القوم امّا سعیهم فمخیب                                          مضاع و امّا دارهم فجهّنم(77)

-آنها سر امام حسین(ع) را در کربلا بریدند، گویی آن هنگام که مرتکب جرم می‌‌شدند آن را نیک می‌‌شمردند.

-آنها بعد از حسین(ع) فرزندانش را اسیر کردند و آنها را با خود بردند، گویی آن‌ها از نسل کسری بودند و به غنیمت برده می‌‌شدند.

-آن‌ها قومی بودند که تلاششان ناامید شد و خانه‌های آن‌ها نیز در جهنم است و در آن جاودان می‌‌باشند.

ب) گریه بر مظلومیت اهل بیت(ع) و دعوت به آن:

این شیوه یکی از روش‌هایی است که در بیان شاعران مختلف این دوره به چشم می‌‌خورد و شاعران از مخاطبان می‌‌خواهند که به این روش (گریه کردن) با ایشان هم دل و هم‌ صدا شوند، تا این گونه دردهایی که بر آن‌ها مستولی شده است، کاهش یابد. در شعر زیر صفوان بن ادریس مخاطبان را با اشک‌هایش به یاری می‌‌طلبد هر چند این اشک‌ها هر چقدر فراوان باشند در حق امام حسین(ع) ناچیز به شمار می‌‌آیند. وی این گونه افسوس فراوان خود را آن زمان که مرثیه‌ای برای حسین(ع) خوانده می‌‌شود بیان می‌‌دارد:

قفوا ساعدینا بالدّموع فانّها                                         لتصغر فی حق الحسین و یعظم

و مهما سمعتم فی الحین مرانیاً                                   تعبر عن محض الاسی و تترجم

فمدّوا کفّا مسعدین بدعوه                                           و صلّوا علی جد الحسین و سلّموا(78)

-بایستید و با اشک‌هایتان مرا یاری رسانید که آن اشک‌ها در حق حسین(ع) اندک است، حال آن که آن مصیبت بزرگ می‌‌باشد.

-هر زمان که در مورد امام حسین(ع) مرثیه‌ای شنیدید، آن مراثی بیان‌کنندۀ غم و اندوه در مورد اوست.

-پس دراز کنید دست‌هایی را که به دعوت نیاز دارند و بر جد حسین(ع) درود و سلام بفرستید.

ج) توسل به خاندان پیامبر و در خواست شفاعت از ایشان:

شاعر از این طریق ویژگی‌های ائمه را بیان و مخاطب را از این فضایل آگاه می‌‌سازد و با بیان دلایل مختلف به مسائلی مانند شفاعت می‌‌پردازد؛ در این راه سعی بر مستنداتی دارد که برای همه قابل پذیرش است. همچنین گاهی از طریق مقایسه این کار را انجام می‌‌دهد تا توجه مخاطب را جلب کند. یوسف ثالث، شاعر مشهور دربار بنی احمر در این باره چنین می‌‌سراید:

بسبطی نبّی ال هدی اتغی                                       و ارجوا الشفاعه من دون مین(79)

د) مضامین صوفیانه:

تصوف بر همنشینی با اهل ایمان، جست و جو برای یافتن آن‌ها، پیمان بستن با مرشد برای سلوک، در راه تهی شدن از عیب‌ها، آراسته شدن به صفات پسندیده، طاعت پروردگار در نهان و آشکار، فراگیری علم, عمل به آن، همواره در ذکر الهی بودن و خلوت گزیدن مبنتی است. باید این جدایی از بشر برای مدتی باشد تا دل از غم زندگی و مشغولیت‌های دنیا فارغ و برای ذکر پروردگار و اندیشه در نعمت‌هایش مهیا شود؛ اما ریشۀ تصوف که در عصرهای عباسی و در دو دورۀ ممالیک و عثمانیان شکوفا شد به قرن اول هجری باز می‌‌گردد. با وقوع درگیری‌های داخلی خونین در عهد صحابه و بنی امیه و تندروی احزاب سیاسی، سستی در مسائل اخلاقی، بیداد حاکمان و استبداد افزون گردید. این‌ها اموری بود که شماری از مردم را به زهد و کناره‌گیری از مشارکت در امور زندگی دنیوی فرا می‌‌خواند. با بررسی منابع و ویژگی‌های شعر صوفی در می‌‌یابیم که ریشه و اساس این‌گونه شعر در بیشتر موارد مفاهیم دینی است. این شعر با پیروزی پیام اسلامی آغاز گردید و عارفان و شاعران بزرگی در این زمینه به هنر‌نمایی پرداخته‌اند. برای مثال می‌‌توان به ابن‌عربی، عارف اندلسی اشاره کرد او در مرسیۀ اندلس(80) به دنیا آمد. وی در جوانی در قرطبه با فیلسوف عربی مشهور، ابن‌رشد، ملاقات کرد و دانش بسیاری از او فرا گرفت.(81) سپس به قصد حج راهی مشرق شد و دیگر به اندلس باز نگشت. او به مصر وارد شد و مدتی در حجاز اقامت گزید و از سرزمین روم دیدار کرد و در سال 638 هجری در دمشق در گذشت. محیی‌الدین بسیار به تشیع نزدیک بود. معمولاً در صدر نخست و دوره‌های پیشین مسئلۀ تشیع صورت دیگری داشت و برخی از بزرگان صوفی گرایش شیعی داشتند؛ ولی به ضرورت تقیه می‌‌کردند.(82) وی ابیاتی دارد که بر شدت محبت و ارادتش به اهل بیت(ع) دلالت دارد و این دلیل روشنی بر تشیع ابن عربی است:

رأیت ولائی آل طه وسیله                                    علی رغم اهل ابعد یورثنی القربی

فما طلب المبعوث اجراً علی الهدی                         بتبلیغه الا المودّه فی القربی(83)

-به رغم آن‌ها که از ولایت دور هستند من ولای خود را به آل طه(ع) وسیلۀ نزدیکی قرار دادم.

-زیرا پیامبر در برابر هدایت کردن مردم مزدی درخواست نکرد مگر مودّت و دوستی به ذوی القربای خود.

ه‍) ایجاز قصیده:

از آن‌جا که بیشتر مخاطبان شعر شیعی عامۀ مردم بودند، شاعران شیعی نیز به بدیهه‌گویی و کوتاهی قصیده روی می‌‌آوردند و معمولاً از الفاظ ساده، روان و شیوا استفاده می‌‌کردند تا در اعماق جان‌ها نفوذ کنند. مانند ابیات زیر که از صفوان بن ادریس است:

سقوا حسناً بالسّم کأساً رویه                                         و ام یقرعوا سناً و لم یتندّموا

و هم قطعوا رأس الحسین بکربلا                                    و کانّهم قد احسنوا حین اجرموا

واسر بنیه بعده و احتمالهم                                            کانّهم من نسل کسری و یغنموا(84)

و) اقتباس از قرآن و احادیث:

ارتباط پیوستۀ سرایندگان متعهد شیعی با قرآن سبب شد تا در برخی از شعرهای ایشان روح قرآنی حاکم باشد و برخی نیز مفاهیم و واژه‌های قرآنی را در شعر خویش به کار گیرند؛ این تأثیر قرآن در اشعاری که آنان در بیان دوستی یا مدح اهل بیت(ع) سروده‌اند به چشم می‌‌خورد.(85) این اسلوب تنها به شاعران دوره‌های قبل اختصاص نداشته است؛ بلکه شاعران شیعی عصر اندلس نیز به فراوانی از آن اقتباس کرده‌اند، این ویژگی از مهم‌ترین ویژگی‌های لغت در شعر عربی است؛ مانند زید بن سهل موصلی که افزون بر رثای اهل بیت(ع) و  این موضوع که پیامبر(ص) شهر علم است و علی(ع) دروازۀ آن بر این باور است که هر کس از این در، روی گرداند نادان است:

میدنه العلم علی بابها                                           و کل من حاد من حاد عن الباب

جهل ام هل علمتم قیله من قائل                                 قال سلونی قبل ادارک الاجل(86)

-من شهر علم و علی(ع) دروازۀ آن است هر کس از آن دروازه روی گرداند، نادان است.

-آیا سخن آن سخنور را شنیدید که گفت: «قبل از آنکه مرا دریابد از من بپرسید.»

شاعر در بیت اول به حدیث مشهور پیامبر اشاره دارد: «أنَا مَدینَهُ العِلمِ وَ عَلیٌ بابُها» (87) در بیت دوم نیز به سخن امام علی(ع) که می‌‌فرماید: « سَلُونِی قَبلَ أن تَفقِدُونِی» اشاره دارد.(88)

ز) کاربرد صور خیالی:

 به کار بردن صور خیالی همچون تشبیه، استعاره، مجاز، کنایه و...، یکی دیگر از ویژگی‌های ساختاری شعر شیعی در این عصر می‌‌باشد . به نظر می‌‌رسد کاربرد تشبیه و استعاره از دیگر عناصر، بیشتر است. شاعر قصد دارد با استفاده از آرایه‌های ادبی، مخاطب را مورد تنبیه و توجه بیشتری قرار دهد. یوسف ثالث در قصیدۀ دیگرش ولایت و سرپرستی را از آن خاندان پیامبر(ص) می‌‌داند و آسمان را نیز به گریه پیوسته بر مصیبت آن‌ها به یاری خود می‌‌طلبد. وی معتقد است کربلا اندوه را به هیجان در می‌‌آورد:

ساعدینی یا سماء                                     بدموع المر زمین(89)

کربلا هیج کربی                                      و حسین اصل حین(90)

-از آسمان مرا با اشک‌های ریزان یاری رسانید.

-کربلا، غم و اندوه مرا برانگیخت و حسین(ع) اصل شهادت است.

شاعر در بیت دوم و سوم به ترتیب استعاره آسمان و کربلا را به جای انسان به کار برده است و از لوازم آن دو نیز می‌‌توان به «ساعدینی»، «دموع العین» و«هیچ» اشاره کرد.

ح) تقلید از شاعران مشرق زمین:

برخی از شاعران عصر اندلس در بیان حقانیت اهل بیت(ع) و همچنین در اظهار محبت خود به ایشان از سبک شاعران مشرق‌زمین تقلید کرده‌اند. در بیت زیر ابن حنّاط به دوستی خالصانۀ خود به اهل بیت(ع) اشاره کرده است:

فان کان ذنباً حبّ آل محمد       ذنباً فانّی لست عنه اتوب(91)

به نظر می‌‌رسد وی از شعر شافعی تقلید کرده است:

ان کان حبّ آل محمد ذنباً         فذلک ذنب لست عنه اتوب(92)

نتیجه:

شعرای شیعی گرایش فکری خود را از طریق شعر به دیگران منتقل می‌‌کردند که به نام تعدادی از این شاعران اشاره شد.

بیان مصائب و مظلومیت اهل بیت(ع) و فرامین قرآن کریم و احادیث پیامبر(ص) دربارۀ محبت به خاندان پیامبر(ص) در مقابل اجر رسالت پیامبر(ص) و نیز ایجاز قصیده و اشعار صوفیانه و به کار بردن صور خیالی از جمله راه‌های به کارگیری مضامین و روش‌های شعر شیعی در اندلس بوده است. البته برخی از شعرای اهل سنت این ناحیه نیز در محبت خاندان اهل بیت(ع) اشعاری سروده‌اند که در این نوشتار به بسیاری از این اشعار و سروده‌ها اشاره گردید.

پا‌نوشت‌ها:

1.        Responsible Literature

2.        محمد رضا حکیمی، ادبیات و تعهد در اسلام، ص 134

3.        سیاحی، الادب الملتزم بحب اهل بیت، ص48

4.        حنا فاخوری، الجامع فی تاریخ الادب العربی (الاذب القدیم) ص27

5.        احمد هیکل، الادب الاندلسی من فتح الی سقوط الخلافه، ص13

6.        علت نامگذاری آن است که وقتی فینیقیها بر ساحل این جزیره وارد شدند با دسته ای از خرگوشها روبه رو شدند (هیکل، الادب الاندلسی من فتح الی سقوط الخلافه، ص13

7.        محمد عبدالمنعم خفاجی، الحیاه الدبیه فی عصر صدر الاسلام، ص49

8.        احمد مختار عبادی، فی تاریخ المغرب و الاندلس، ص227

9.        همان، ص47

10.     ر.ک: شوقی ضیف، فنون الادب العربی (الفن الغنایی)، ص175

11.     موسی بن نصیر (97-19 ، 710-640م) فاتح اندلس است اصلش از وادی القری منطقه ای در حجاز است و موسی بن نصیر در دمشق متولد شد و در خدمت بنی مروان درآمد و بسیاری از کارهای آنها را برعهده گرفت هنگامی که خلافت به ولید بن عبدالملک رسید سرپرستی افریقای شمالی را در سال 88ق به عهده گرفت در بسیاری از جنگها شرکت کرد و به مناطق مختلف نیز سفر کرد سیاستش در کشوری که فتح می‌‌کرد بر اساس آزادی دینی پابرجا بود (خیرالدین زرکلی، العلام، ج7، ص330

12.     ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، ص267

13.     احمد شلبی، موسوعه التاریخ الاسلامی، ج2، ص127

14.     محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج6، ص468

15.     اکنون این سرزمین دو قسمت شده است بخشی از آن را امروز کشور مغرب و قسمت دیگر را الجزایر می‌‌نامند

16.     ابن خلون، المقدمه، ج7، ص242

17.     ادریس بن احمد ابی بکر زکری الحسنی العلوی (1316-1260ه‍/1844-1898م) در فاس متولد شد وی از فاضلان مغرب زمین به شمار می‌‌آید بعضی او را فضیلی می‌‌شناسند کتاب مشهوری به نام الدرر البهیه و الجواهر النبویه دارد که در مورد انساب علویها و در دو جزء گردآوری شده است (خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج1، ص278

18.     شوقی ضیف، فنون الادب العربی (الفن الغنایی)، ص 54

19.     در کتاب الاعلام چیزی درباره شاعر یافت نشد

20.     احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب، ج4، ص6

21.     در کتاب الاعلام چیزی درباره شاعر یافت نشد

22.     ر.ک: احمد امین، فجر الاسلام، ج3، ص300

23.     علی بن علی بن حمود العولی الحسنی از ملوک دولت حمودی است وی در قرطبه رشد و نمو یافت پدرش در سال 408ق فوت شد مردم با عمویش قاسم بن حمود بیعت کردند عمویش به اشبیلیه رفت یحیی در راه با او مخالفت کرد و وارد قرطبه شد و مردم به سوی او کشیده شدند و با او بیعت کردند و لقب متعلی بالله را به او دادند وی قلمرو خود را تا مالقه، شوش، المریه وسبته، گسترش داد (خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج8، ص 157

24.     احمد مقری تلمسانی، نفح الطیب من غصن الاندلس الرطیب، ج2، ص28

25.     حسین راضی، التشیع فی الاندلس و ثقافه البکاء علی الحسین (ع)، ص4

26.     همان، ص6

27.     علی مکی، محمد عزالدین، عمر موسی، تشیع در اندلس، ترجمه رسول جعفریان، ص95

28.     صفوان بن ادریس التجیبی المرسی از شاعران قرن 6 هجری در اندلس است

29.     خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج3، ص205

30.     تنسم: نفس کشیدن

31.     جواد شبر، ادباطف او شعرا الحسین، ج4، ص11-13

32.     مصارع: ج مصرع، قتلگاه؛ حطیم: دیوار کعبه

33.     الجذع: قبیله ای از بنی که معروف به این قبیله می‌‌باشند

34.     تخرم: دراصل تتخرم بوده و به معنای شکافتن است

35.     نرم افزار الوسوعه الشریعه 0دیوان شعرا العرب

36.     سجم، سجماً و سجوماً و سجمانا: جاری شدن

37.     (563-393ق

38.     خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج1، ص 158

39.     باءُ: وارد شدن، آمدن؛ شسع: طاح: نابود شدن

40.     جواد شبّر ادب اطف او شعرا الحسین، ج1، ص34

41.     آیه: اسم فعل است برای طلب بیشتر عمل یا گفتار

42.     مضرج: آغشته به خون؛ نضو: لاغر و نحیف ؛ صریع: بر خاک افتاده؛ شکاک: ناحیه ای از زمین

43.     حسین چوبین، الامام الحسین فی ادب الاندلس، ص306

44.     خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج1، ص271

45.     دعیی: کسی که پدر و مادرش معلوم نیست؛ علل: پی در پی؛ شراب شامگاهی؛ مصبوح: شراب صبحگاهی

46.     که به سبب اقامت ایشان در آن بدین نام شهرت یافت

47.     زرکلی، الاعلام، ج6، ص149

48.     در کتاب الاعلام چیزی درباره شاعر یافت نشد

49.     علی مکی، محمد عزالدین، عمر موسی، تشیع در اندلس، ترجمه رسول جعفریان، ص75

50.     وفد: گروه

51.     حتبی: پیچیدن؛ الدجی: تاریکی

52.     لوی علی خلیل، التقاطبیه الاندلسیه، ص24

53.     نرم افزار الموسوعه الشعریه (دیوان شعرا العرب

54.     حنا فاخوری، الجامع فی تاریخ الادب العربی (الاذب القدیم) ص166

55.     احمد بن محمد بن ابراهیم ابوبکر خلکان البرمکی الاربلی، در اربل متولد شد به مصر مسافرت کرد و مدتی در آنجا اقامت گزید و قضاوت آنجا را عهده دار شد سپس به دمشق رفت و ملک ظاهر قضاوت شام را به مدت 10 سال به او سپرد وی در بسیاری از مدارس دمشق تدریس می‌‌کرد و در همان جا نیز وفات یافت (زرکلی، الاعلام، ج1، ص220)

56.     احنَّ الی: مشتاق و علاقه مند شد

57.     نرم افزار الموسوعه الشریعه (دیوان شعرا العرب

58.     مبید: از بین برنده؛ مبیر هلاک کننده

59.     نرم افزار الموسوعه الشریعه (دیوان شعرا العرب

60.     ضجّ: داد زد، ناله کرد؛ الحشا: محتویات قفسه سینه

61.     صارم: نیزه؛ العضب: بران؛ ارقش: خال خال سیاه و سفید

62.     یادآور بیت امروالقیس می‌‌باشد: فاد برن الجزع المفصل بینه بجید معم فی العشیره مخول (امرو القیس، بی تا، ص57

63.     نرم افزار الموسوعه الشریعه (دیوان شعرا العرب

64.     به اشکهایش می‌‌گوید: صورتم را زرد کن نه اینکه مانند نقره سفیدش کنی

65.     ذهب: طلاگون کردن؛ فضض: نقره گون کردن

66.     منقص: کاهش

67.     یادآور امرولاقیس است: عمیات الرجال عن الصبا و لیس فؤادی عن هواک بمنسل (امروالثیس، بی تا، ص47

68.     نرم افزار الموسوعه الشریعه (دیوان شعرا العرب

69.     زرکلی، الاعلام، ج1، ص211؛ ابن خلکان، وفیات الاعیان، 1948م، ج1، ص 135؛ احمد مقری، تلمسانی، نفخ الطیب من غصن الندلس الرطیب، ج2، ص467

70.     ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج2، ص139

71.     عبدالملک محمد بن ثعالبی، از پیشوایان لغت و ادبیات است. وی اهل نیشابور بوده است به تاریخ و ادبیات مشغول شد و در آن مهارت یافت. یتیمه الدهر که در مورد شعرای عصر وی می‌‌باشد از جمله آثار اوست (همان، ج4، ص1632

72.     شوقی ضیف، فنون الادب العربی (الفن اغنایی)، ص193

73.     اشاره به این حدیث مشهور دارد: « الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه» (محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج24، ص302

74.     ابن براج قسطلی، دیوان، ص1، 31، 166

75.     شیبه: از لقب های حضرت ابوطالب است

76.     القسطلی، 1916م: ص3، 31، 165

77.     نرم افزار الموسوعه الشعریه، (دیوان شعراء العرب

78.     جواد شبر، ادب الطف او شعراء الحسین، ج4، ص 11-13

79.     نرم افزار الموسوعه الشعریه (دیوان شعراء العر)

80.     560 ق، 1165م

81.     خیرالدین زرکلی، الأعلام، ج7، ص170

82.     ر.ک: ‌ایزوتسو، توشی هیکو، «زندگی و اندیشه ابن عربی»، مجله کیهان فرهنگی، ش9، همایون همتی

83.     همان

84.     حسین چوبین، الامام الحسین فی ادب الاندلس، ص 306

85.     احمد مخاری، فی التاریخ العباسی و الفاطمی، ص 145

86.     نرم افزار الموسوعه الشعریه، دیوان شعراء العرب

87.     مجلسی، بحارالانوار، ج3، ص 149

88.     همان، ج 42، ص290

89.     مرزمین: باران یا ابری که رعد آن قطع نمی‌‌شود

90.     نرم افزار الموسوعه الشعریه، دیوان شعر عرب

91.     مکی، محمد عزالدین، عمر موسی، تشیع در اندلس، ترجمه‌ی رسول جعفریان، ص 54

92.     محمد بن ادریس شافعی، دیوان، ص 102. 


 منبع: فصلنامۀ علمی-تخصصی تاریخ در آینه پژوهش- ش 21

Print
9840 Rate this article:
5/0

Leave a comment

Name:
Email:
Comment:
Add comment

ادبیات

معارف

علوم وابسته

دیگر علوم انسانی

ارتباط با ما


نشانی:تهران. خ آزادی. خ کارون. پ644. زنگ5
تلفن و تلگرام مسوول ثبت نام کارگاه ها: 110 1398 0920

Bayat.Dr@gmail.com :مدیر سایت

همکاری با ما


هر بزرگواری که تخصصی مرتبط با علوم انسانی شیعی داشته باشد (دانشجوی ارشد به بالا)، پس از مصاحبه‌ای کوتاه می‌تواند نوشته‌هایش را در این سایت منتشر کند و به شرط پرکاری صفحه‌ای شخصی در سایت داشته باشد.

هدف و روش ما


ما هر گونه تعصب و پیش داوری را مانع کار علمی می‌دانیم. نام‌ها و عناوین و نیز اقوال مشهور راه را بر نقد و مطالعۀ علمی ما نمی‌بندد.

ما بهترین راه دفاع از عقیده را کار دقیق و درست علمی می‌دانیم.

دربارۀ ما


گروهی دانشجویی هستیم که دربارۀ ادبیات و فرهنگ شیعی تحقیق می‌کنیم. دامنۀ تحقیق ما تمام علومی است که به نحوی می‌تواند به ادبیات و فرهنگ شیعی کمک کند؛ علومی مثل قرآن و حدیث، تاریخ، کلام، عرفان، فلسفه، هنر و ...

کلیه حقوق این وب سایت متعلق به به سایت سلیس می باشد.

طراحی شده توسط DnnTeam.com