ولادت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها
مهدی قصری
چون چشم نیممست تو غارتگری کند
تاراج عقل و هوش ز جنّ و پری کند
دارم امید وصل تو بسیار و عاقبت
ترسم که شاخ آرزویم بیبری کند
چون گشت کار، تنگ بَرَم بر کسی پناه
تا در میانۀ من و تو داوری کند
یعنی برم به دختر شیر خدا امان
تا او تو را به راه وفا رهبری کند
زینب عزیز فاطمه کز عزّت و شرف
روحالامین به خاک درش چاکری کند
آن آسمان عصمت و عفّت که آسمان
قامت برای سجدۀ وی، چنبری کند
در امر و نهی هرچه بگیرد طریق عزم
در جَیشِ او قضا و قدر لشکری کند
جبریلسان پرد بهسوی عرش حق ز فرش
گر مور را حمایت او شهپری کند
خاکی که پای جاریۀ او بدو رسد
چون آب خضر دعوی جانپروری کند
زیبد اگر به واسطۀ عصمت و حیا
بر زبدۀ نساء جهان مهتری کند
فُلکِ عفاف، در یَمِ تهمت شود غریق
او را اگر نه تربیتش لنگری کند
بیرون شود ز باغ جنان، با غلام او
غلمان اگر معارضۀ همسری کند
از علم و حلم ماهچۀ احمدی زند
وز تیغ نطق معجزۀ حیدری کند
در فصل دی چو رایحۀ فضل او زند
چون نوبهار، سطح زمین اخضری کند
باد ار سوی جحیم برد بوی نام او
غسلین به کامِ اهل سقر کوثری کند
فصلی نکرد از کتب فضل او رقم
گیرم تمام ارض و سما دفتری کند
آیند صابرات چو در عرصۀ حساب
او را رسد که بر همگی برتری کند
کرب و بلای کرببلا را به جان خرید
تا بر حسین به روز بلا یاوری کند
«صامت» برد به ماه از این غصّه پیک آه
وز اشکِ دیده رخنه به تحتالثّری کند