باستانی پاریزی
نصیر میرجانی
استاد باستانی پاریزی به گواه خاطراتش از نخستین ساکنان کوی دانشگاه تهران (واقع در امیرآباد شمالی) است.
فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم
ساکن سادهدل کوی امیرآبادم
وی شعر هم میگفت و منتخبی از اشعار خود را در سال ۱۳۲۷ در کتاب «یادبود من» به چاپ رسانده است.
باز شب آمد و شد اول بیداریها
من و سودای دل و فکر گرفتاریها
شب خیالات و همه روز، تکاپوی حیات
خسته شد جان و تنم زین همه تکراریها
در میان دو عدم، این دو قدم راه چه بود
که کشیدیم درین مرحله بس خواریها؟
دلخوشیها چو سرابم سوی خود بُرد، ولیک
حیف از آن کوشش و طی کردن دشواریها
نوجوانی به هوس رفت و از آن بر جا ماند
تنگی سینه و کمخوابی و بیماریها
سرگذشتی گنهآلود و حیاتی مغشوش
خاطراتی سیه از ضبط خطاکاریها
کورسویی نزد آخر به حیات ابدی
شمع جانم که فدا شد به وفاداریها
وی در بخشی از سفرنامۀ پاکستان (از کتاب از پاریز تا پاریس) مینویسد: در پاکستان نامهای خیابانها و محلات اغلب فارسی و صورت اصیل کلمات قدیم است. خیابانهای بزرگ دوطرفه را شاهراه مینامند. همان که ما امروز اتوبان میگوییم! به تابلوی «عبور ممنوع» میگویند: راهبند و به «حداکثر سرعت» حداکثر رفتار. این مغازههایی را که ما قنادی میگوییم و معلوم نیست چگونه کلمۀ قند صیغۀ مبالغه و صفت شغلی قناد برایش پیدا شده و بعد محل آن را قنادی گفتهاند؟ آری این دکانها را شیرینکده نامند.
جملۀ مورد علاقهاش در کتابهایش این است: متأسفانه، پادشاهان را از مملکتها میشود بیرون کرد؛ ولی از تاریخ نمیشود بیرون کرد. بههرحال، خوب یا بد، در تاریخ حضور دارند و در حکم هاون سنگی خانۀ تاریخ محسوب میشوند.
معروفترین آثار او چنین است:
خاتون هفت قلعه، آسیای هفت سنگ، نای هفت بند، اژدهای هفت سر، کوچۀ هفت پیچ، زیر این هفت آسمان، سنگ هفت قلم، هشت الهفت